کد مطلب:68045 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:517
ولی هنگامی كه خود در آن مراسم شركت كردم، آنچه را مناسب بود، با خویشتن می پنداشتم: می پنداشتم كه این عالم بزرگ اسلامی شیعی و حجت آل محمد «ص»- و با كاربرد درست كلمه، «حجةالاسلام»- كه درگذشته است، معلم امت، شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، است و این جنازه، جنازه ی اوست. آری، میان مردان بزرگ، همواره شباهتهای چندی است، به ویژه آنان كه در یك راه گام گذارده اند و برای نشان دادن یك حقیقت فدا شده اند و از شلعه ی یك عشق سوخته اند، همان سان كه اقیانوسها به هم مرتبطند و قله های رفیع همنواخت و هامونهای بزرگ در پهناوری و عمق همگونه و جنگلهای كهن در رازوری چونان هم و رودهای عظیم در بسترهای پر صخره ی خویش همسان. باری، من می پنداشتم كه: مردی كه پس از چهل سال دفاع مقدس و اصلاح [صفحه 347] ژرف و نشر علم و زنده كردن سنت و پاك ساختن حدیث و پیراستن تاریخ و استوارسازی تفسیر و نشان دادن حجت و ارائه ی مدرك و احیای ارواح و استحكام بخشیدن به حقایق ایمانی جامعه و بر تافتن سخت ترین مجاهدات در راه احیای اسلام و رهایی امت و شناساندن فلسفه ی سیاسی و اجتماعی قرآن، هم اكنون درگذشته است، همرسالت دیگر خویش، در قرن پنجم، معلم امت، محمد بن محمد بن نعمان مفید است، و این جنازه، جنازه ی اوست بر سر دستها و دوشها. و این، میدان آشنان بغداد است كه با 80000 تن بر او نماز می گزارد... جنازه ی «صاحب الغدیر» را می دیدم كه از زیر رواق تاریخ عبور می دهند. میدانها و خیابانها پر است از جمعیت، همه سیاهپوش و غرق در تجلیل از علم. آفتاب سو كند و تیره می تابد. درفشهای سیاه همه جا در حركت است و ابرهای سیاه بر فراز سرها در تلاطم. آسمان غبارآلود است و افق تیره و تار. صوت قرآن، از هر سوی بلند است، و قاریان با لحن خوش و غمناك، آیات قرآن را می خوانند: قل هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون.[1] . - بگوی: آیا همسان باشند آنان كه بدانند و آنان كه ندانند؟ و فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما.[2] . خدای افزونی داد مجاهدان را بر نشستگان، مزدی بزرگ [صفحه 348] یرفع الله الذین آمنوا والذی اوتو العلم درجات.[3] . - تا خدای برتری دهد و درجات آنان را كه گرویدند، از میان شما، و آنان را كه دانش دادند... انما یخشی الله من عباده العلماء.[4] . - از خدای ترسند (و او را شناسند و رعایت دستورات او كنند) عالمان و دانایان. قل لا اسئلكم علیه اجرا الا المودة فی القربی.[5] . - بگوی: نمی خواهم از شما بر این (پیغام رسانیدن) هیچ مزدی، لیكن از شما خواهم دوست داشتن خاندانم را. شهدالله انه لا اله الا هو و الملائكة و اولو العلم قائما بالقسط.[6] . - گواهی داد خدای كه نیست خدایی جز او، و گواهی دادند فرشتگان و خداوندان دانش. (خدای) ایستاده است به داد و عدل. و جعلنا بینهم و بین القری التی باركنا فیها قری ظاهرة و قدرنا فیها السیر، سیروا فیها لیالی و ایاما آمنین.[7] .
من درباره ی تشییع جنازه ای كه تهران از «صاحب الغدیر» كرد، سخنی نمی گویم. شاید بیش از آنچه كرد نمی توانست. چنانكه از مجلات و روزنامه ها و خبرگزاریهای ایران، در مورد منعكس كردن این مصیبت بزرگ وتجلیل از شخصیت و خدمات «علامه ی فقید» نیز ذكری به میان نمی آورم.
صفحه 347، 348.